امیر محمد رامین سفیر افغانستان در جمهوری ترکیه امروز جمعه مورخ ۱۳ دلو ۱۴۰۲ هجری خورشیدی مطابق با ۲ فبروری ۲۰۲۴ از «انجمن پژوهشی مولانا» در انقره بازدید نموده و با پروفیسور دوکتور عدنان قرهاسماعیلاغلو رئیس این نهاد، دوکتور خلیل ابراهیم سریاغلو و سایر دست اندرکاران این نهاد ملاقات نمود. درین ملاقات آقای قرهاسماعیلاغلو ضمن خوش آمدگویی به سفیر افغانستان، خاطر نشان ساخت که «مولانا» میراث مشترک فرهنگی و عرفانی دو کشور است. وی همچنین فعالیت های «انجمن پژوهشی مولانا» را توضیح داد. امیر محمد رامین سفیر افغانستان در جمهوری ترکیه نیز «مولانا» را ارزش مشترک تمدن اسلامی دانسته و روی تاثیر و نفوذ کلامِ پرشور مولانا و جایگاه «قلب» در عرفان اسلامی خصوصا در اندیشه «مولانا» نظر انداخت. سفیر افغانستان همچنین بیان کرد که با گذشت قرن ها، دیدگاه و افکار مولانا آرام بخش ذهن و قلب و روح کسانی هست که جویای حق و حقیقت هستند. پس ازین ملاقات، سفیر افغانستان به همراهی سید عبدالبشیر سادات سکرتر اول و احمد جاوید عباسی سکرتر دوم سفارت در برنامه «مثنوی خوانی» شرکت کرد. درین برنامه، غزلی از مثنوی قرائت می شود و سپس به شرح و تفسیر آن پرداخته می شود. لازم به ذکر است که «انجمن پژوهشی مولانا» بیشتر از ۲۴ سال است که در زمینه تحقیقات علمی و پژوهشی مولانا و مثنوی فعالیت دارد و هرهفته میزبان مولانا دوستان، مثنوی خوانان و علاقمندان زبان و ادب فارسی می باشد. طواف کعبه دل کن اگر دلی داری دلست کعبه معنی تو گل چه پنداری طواف کعبه صورت حقت بدان فرمود که تا به واسطه آن دلی به دست آری هزار بار پیاده طواف کعبه کنی قبول حق نشود گر دلی بیازاری بده تو ملکت و مال و دلی به دست آور که دل ضیا دهدت در لحد شب تاری هزار بدره زرگر بری به حضرت حق حقت بگوید دل آر اگر به ما آری که سیم و زر بر ما لاشیست بیمقدار دلست مطلب ما گر مرا طلبکاری ز عرش و کرسی و لوح قلم فزون باشد دل خراب که آن را کهی بنشماری مدار خوار دلی را اگر چه خوار بود که بس عزیر عزیزست دل در آن خواری دل خراب چو منظرگه اله بود زهی سعادت جانی که کرد معماری عمارت دل بیچاره دو صدپاره ز حج و عمره به آید به حضرت باری کنوز گنج الهی دل خراب بود که در خرابه بود دفن گنج بسیاری کمر به خدمت دلها ببند چاکروار که برگشاید در تو طریق اسراری گرت سعادت و اقبال گشت مطلوبت شوی تو طالب دلها و کبر بگذاری چو همعنان تو گردد عنایت دلها شود ینابع حکمت ز قلب تو جاری روان شود ز لسانت چو سیل آب حیات دمت بود چو مسیحا دوای بیماری برای یک دل موجود گشت هر دو جهان شنو تو نکته لولاک از لب قاری وگر نه کون و مکان را وجود کی بودی ز مهر و ماه و ز ارض و سمای زنگاری خموش وصف دل اندر بیان نمیگنجد اگر به هر سر مویی دو صد زبان داری